به نام خالق بیهمتا
# مجالس+
# دیوارنوشت
کوچههای مدینه و بوی زخمهای تنی که میآید
چشمهای سپید یعقوب و بوی پیراهنی که میآید
مرد سجادهای که درک نکرد هیچکس آیهی مقامش را
در هیاهوی شهر کوفه نداد هیچکس پاسخ سلامش را
تا عزاداریش شروع شود دیدن شیرخوارهای کافیست
تا صدایش به گوش ما برسد دیدن گوشوارهای کافیست
وقت افطار کردنش هر شب تا که چشمش به آب میافتاد
تشنگی ضریح لبهایش یاد طفل رباب میافتاد
من نمیدانم این که خاکستر چه به روز سر امام آورد
زیر زنجیر پیکر زردش معجزه بود اگر دوام آورد
گیرم از دست کوفه راحت شد سنگ طفلان شام را چه کند؟
گیرم از دست کوچه سنگ نخورد مردم پشتبام را چه کند؟
تا که این مرد قافله زندهست حرفی از طفل کاروان نزنید
پیش این مرد گریه، جانِ حسین حرفی از چوب خیزران نزنید
علیاکبر لطیفیان
درباره این سایت